آرمانآرمان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

آرمان من

زنگ تفریح

1392/9/18 1:31
نویسنده : مامان مرمر
368 بازدید
اشتراک گذاری

 چند روز پیش به اتفاق یکی از دوستای بابایی رفتیم هایپراستار خیلی بهم خوش گذشت یه سبد برداشتم وهرچی دلم میخواست میریختم داخلش اولین باری بود که کسی مانعم نمیشد ومنم علاوه بر اسباب بازی کلی از خریدهای خونه را هم برداشتم ماکارونی پودرلباسشویی روغن...عجب پسملی ام من از همین حالا شدم عصای مامان بابا ولی نامردا منو با یه دونه چیپس خ.کردن نه ببخشید سرگرم کردن وسبدم ومحتویاتش را گم کردنناراحت

آیدا بیا از این خوراکیها هم بذاریم داخل سبدچشمک

هایپراستار

شما سبد منو ندیدینگریه

هایپراستار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
6 آذر 92 1:58
چه عکسهای قشنگی رو از قلم انداخته بودی خوب کردی گذاشتی من هر چی گوش کردم صدای خش خش برگهااا نیومد چرا حسیه ایا باید تو رویا هام دنبالش میگشتمهر چند ما که بی خیال شدیم اما دیگران رو نمیدونم
مامان مرمر
پاسخ
عزیز دلم باید عاشقش باشی تا حسش کنی صدای پای بارون ، رو سنگ فرش خیابون صدای چیک چیک ، آب تو کوچه و تو ناودون وای که چه آروم آروم ، از تو برام میخونه بی تو دلم میگیره ، تو این سکوته خونه امیدوارم همه ی این صداها را حس کنی آخه حس خیلی قشنگ وخوبیه
Lili
7 آذر 92 16:46
سلام عزيز دلم مرسي كه انقدر مهربون و با محبتي به جون اوا نميدونم چه جوري جبران محبت هاي بي مثالت رو بكنم... واقعاً بم لطف داشتي و بي نهايت با كامنت هات شرمندم كردي. بيش از حد خوشحالم كه دوستي دارم كه كه مهمتر از شادي در غم كنارمه. به خاطر فشار عصبي و درست نبودن تغذيه پريروز نفهميديم يه دفعه چي شد... دروغ چرا يك ان فكر كردم سكته كردم و فلج شدم.... ببخش تورو خدا ناراحتتون كردم اما واقعاً دوست داشتم براي اوا به يادگار بمونه ميخوام تلخي و شيريني زندگي من و از زماني كه توشِ كامل با خبر باشه نميدونم درسته يا اشتباه اما من اينجوري دوست داشتم.. خيلي دوستت دارم ميبوسمت واقعاً باز هم ممنونتم به خاطر كامنت هاي پر از مهر و محبتت عزيز دلم
مامان مرمر
پاسخ
ایشالا که همیشه خاطرات خوب وشادبرا آوا جون به یادگار بذاری ولی خیلی خوب کردی نوشتی بچه ها باید بدونن زندگی پستی وبلندی داره وپدر ومادر به خاطربچه ها شون چه سختی هایی را تحمل میکنن تاآینده درخشانی براشون رقم بزنن
Lili
7 آذر 92 16:48
اي جان چه عكس هاي با حالي مر مر جونم 💜💜💜💜هايپر خوب بود؟؟ منم ميخوام خريدددددددد
مامان آیسو وآیسا
7 آذر 92 17:35
خیلی عکسهات قشنگن آرمان عزیززززززززززززز
مامان مرمر
پاسخ
چشمات قشنگه خاله جون
بابای داناک
9 آذر 92 0:10
خدا حفظش کنه این شازده رو
مامان لي لي
9 آذر 92 5:18
عاشق پسر خاله ي، کلاه قرمزیم! دیدی رفته بود يك کیک مسموم رو تنهایی خورده بود تا بقیه مریض نشن! 
بهش گفتن: خب چرا ننداختی دور؟گفت خب مورچه ها میخوردن! مريض ميشدن!!به مورچه که نمیشه سرم وصل کرد.اين يعنی آخر معرفت به یاد همه ي رفقای با معرفت كه هيچ وقت از يادمون نميرن و تو با معرفت ترين خواهر مني😘😘😘😘😘
مامان مرمر
پاسخ
ما کوچیک شماییم.
دخترعمه آرادو آیسا
9 آذر 92 10:43
سلام ممنون که به وبلاگ دوقلوهای ما سرزدید و تولدشونو تبریک گفتید
مامی امیرسام
9 آذر 92 10:55
مرسی عزیزم که به وبلاگ امیرسام سر زدین و تولدشو تبریک گفتین
متین من
9 آذر 92 20:27
سلام خوبین؟ باید ازتون تشکر کنم بخاطر اینکه تولد پسرم تبریک گفته بودین بازم بیاین پیشمون پسرگلتون هم ببوسین
فدایی طاها
9 آذر 92 23:56
سلام تشکرمیکنم نظر دادیدانشاءالله همیشه جمع تون حمع باشه من و مامانم دوستان شماییم
مامان فاطمه
19 آذر 92 11:33
سلام مامان مرمر عزیز و دوست داشتنی ام. خوبی ان شالله. خیلی ماهی به مولا. نمی دونی وقتی کامنتای قشنگت رو می بینم چقدر خوشحال میشم. از اینکه فراموشم نمی کنی . آرمان کوچولوی عزیز و دختر دوست داشتنی ام حالشون خوبه. آفرین آرمان گلی که داره شمردن رو یاد می گیره خوبه دیگه فکر کنم اولین کلماتی که یاد گرفته شمردن باشه. برای شمردن و حساب و کتاب و پول و اینا دیگه . بالاخره هر چی باشه پسر کوچولوی ما یه اصفحانیه و منظم بودن و حساب کتاب تو خونشه دی نگفتم خسیس مامان مرمر چون تعبیر خوبی نیست از دور هر سه تاتون رو می بوسم
مامان مرمر
پاسخ
ای بابا اصفهانی به آینده نگری معروفه عزیزم...حالا شما هر اسمی میخوای براش بذار
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان من می باشد