آرمانآرمان، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

آرمان من

این روزهای آرمان

1393/10/26 4:29
نویسنده : مامان مرمر
1,103 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای مهربونمقلب

مامان نمیدونه از کجا شروع کنه و احوالات این روزهای منو چه جوری توصیف کنه!! از شیطنت هام بگه؟؟ آخاز شیرین زبونی هام بگه؟قه قهه از نقاشی  هام بگه!!شیطاناز ماشین بازیام بگهچشمکاز عشق وعلاقه ام به خودش  بگه محبتاز کجا بگه؟ در یک کلام روز به روز که میگذره من خواستنی ترقلب و شیرین زبون ترقلب و البته خرابکارترآخ میشم!

رنگ مورد علاقم آبیه و دوست دارم از هر چیزی آبیش رو داشته باشم! قلبو میدونم که صورتی یه رنگ دخترونه اس!  هر چیز صورتی توی خونه ببینم میگم این ماله آجی آیداس.همین امشب که مسواکم گم شده بود و مامان یه مسواک نو وصورتی بهم داد اصلا زیر بار نرفتم و مسواک آبی میخاستم و ترجیح دادم بدون مسواک بخوابم تا بابایی برام مسواک آبی بخرهشیطان

عاشق مهمون ومهمون بازیم همش از مامان میپرسم کی میاد خونمون؟چرا مهفون نداریم؟

و هر کس بیاد خونمون باید باهام مسابقه بده .فرقی نمیکنه پدر بزرگ 60ساله یا کودک 3ساله و توی همه ی مسابقات ماشین من پرنده میشه و ماشین مقابل تصادف میکنه و توسط پلیس جریمه میشه وماشین آتش نشانی به محل حادثه میاد و مشکل رو حل میکنه و این دور ادامه داره شیطان

آتش نشانی شغل منه و مامان بابا دیگه نگران آینده شغلی من نباشن.کلا این روزها به ماشین آتش فشانی خیلی علاقمندم .

همچنان به نقاشی علاقه دارم .تمام دیوارهای اتاق خودم وآیدا رو نقاشی کردم.چند روز پیش مامان به بابایی میگفت باید نقاش بیاریم خونه رو برا عید رنگ کنه و من :مامانی دلت بسوزه من اتاقمو خودم نقاشی کردم و مامان قه قهه

این واژه ی  دلت بسوزه رو جدیدا از بچه های مهد یاد گرفتم و به خصوص وقتی با آیدا دعوا میکنم زیاد تکرار میکنم دلت بسوزه النا با من دوسته با تو دوست نیس .دلت بسوزه من ماشین دارم تو نداری وآیداشاکی

راستی مامان مرمر این روزا عجیب ورزشکار شده و باشگاه میره وکمتر غذا میخوره وبیشتر فعالیت میکنه و به قول معروف تو رژیمه و انگیزش "لباسهایی هست که از خارج آورده وهمه براش تنگه و حرفهای بابایی که میگه حیف این همه دلاری که بابت این لباسها رفت"بلهههههه بیشتر از این دست روی دل مامان نمیذارم و مامان را با رژیمی که در پیش گرفته تنها میذارم ودعا میکنم که تا عید یه مامان مانکن و خوش تیپ وخوش لباس تحویل بگیرم شما هم دعا کنیدبوس

با تمام علاقه مشغول دیدن کارتون مک کویین

ومامان نوشت:

خدا را شکرت بابت همه ی لحظه های قشنگ زندگیم در کنار فرشته های نازنینم محبت

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مریم مامان آیدین
28 دی 93 18:12
سلام مرمر جونم تو به روز شده ها نبودی....دیدم رفتی ته لیست و فهمیدم پست موقت داشتی و اینجوری شده وقتی از آرمان مینویسی انگار از آیدین من میگی....آیدین هم این روزها شدیدا آتش نشان میشه و یا دائم درحال تماس با پلیسه و عاااشق مهمون....خصوصا اگه بچه هم داشته باشن قربون نقاش کوچولو برم من ایشالا این روزهای رژیم هم با موفقیت تموم میشه....و عید یه مامان مانگن تحویل بچه هاست راستی مامانی....معلومه با بچه کارتون نمیبینی هاااا....اون کارتون مک کویین نیست....قهرمانن شهره که توش اتش نشانی و ماشین پلیس هم داره ببوووووووس دسته گل هاتو
مامان مرمر
پاسخ
سلام مریم جون شما هر وقت بیای ما خوشحال میشیم اینقد این روزها پسرک آتش نشانی شده که ما هم شوق کردیم به نزدیکترین آتش نشانی محل رفتیم تا پسرک از نزدیک ماشینا ومامورای آتش نشانی رو ببینه تجربه ی خوبی بود وعلاقه اش دو چندان شد. نه من اصلا به کارتون علاقه ندارم بر عکس شوهری که با علاقه وهیجان در کنار بچه ها کارتون تماشا میکنه
پرنیان
29 دی 93 1:08
امیدوارم ب اندام مورد علاقه تون برسید ب منم سر بزنید ممنون
مامان مرمر
پاسخ
ممنون عزیزم خدا کنه به خونه ی مجازی ما خوش اومدی حتما میام
الهام
1 بهمن 93 10:16
چه وجه اشتراکی دارند این بچه ها اتفاقا علیرضا هم همین خصوصیات و داره به جز تشخیص رنگ های صورتی و آبی و نسبت دادنش به دختر و پسر که بخاطر نبودنِ خواهر تو خونه ست یعنی قراره علیرضایی با همین خصوصیات تا چهار سالگی که هم سن آرمان جون بشه فیکس بمونه؟ ببوسیدش از طرف من عزیزم
مامان مرمر
پاسخ
سلاااآام الهام جون واقعا همینطوره انگار دنیای بچه ها مثل همه.. ..دنیای پاکی وصداقت و دلخوش بودن به کمترین چیز...کاش هیچ وقت بزرگ نشن وتو همین دنیای خالی از نیرنگ ودورویی بمونن....پس بذار کودکی کنن وبرا بزرگ شدن علیرضایی عجله نکن
کیان
1 بهمن 93 15:26
آفرین به آرمان که رنگ آبی رو مثل من دوست داره. و آفرین به مامان بابای ورزشکارش. مامان بابای من که هر روز قلمبه ترمیشند.و احتمالا برای عید هیچ لباسی اندازشون نمیشه
مامان مرمر
پاسخ
به به کیان خودمون .آفرین پسر آبیو عشقه .من که با این رنگ آبی خیلی حال میکنم درحال حاضر تخت وکمد وکیف مدرسه ولیوان و... همه آبیه و تصمیم دارم لباسای عیدمم آبی بخرم والا مامان ما دیگه از قلمبگی و خپلگی به رد شده اینکه اگه تا عید یه ذره باداش رو خالی نکنه بی لباس میمونه
الهام
4 بهمن 93 11:40
خصوصی
arman
9 بهمن 93 12:14
داشتم اسممو تو گوگل سرچ میکردم که یهوو وبلاگ شما برام باز شد!!!! سلام! خوبین باید بگم که بسیار وبلاگ قشنگی دارین واقعا خیلی جالبه خدا آرمانتون رو براتون حفظ کنه موفق و موید باشین
♥ نیکتا ♥
6 اسفند 93 16:08
سلام خاله جونم خوشحالم از اشناییتون. ادرس وب دخترتون رو هم حتما به من بدید رمزم هم در خصوصیتون است. مرسی که به من سر زدید
مامان مرمر
پاسخ
ممنون گلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان من می باشد