نوروز در بیشکک

یه ایمیلی از طرف یکی از دوستای مامانی اومده بود که اینجا تعطیلات چندروز

بودوچطور گذروندیم مامانی هم که این روزا عشق وبلاگه جواب ایمیل دوستش را تو

وبلاگ من اینطور نوشت:

سلام بهناز جون سال نو مبارک اینجا تعطیلات از روز اول فروردین شروع شد تا

سیزده بدر. شنیدم ایران چندروز قبل از سال تحویل وچندروز بعداز سیزده ادامه داشته

  خوش به حالتون البته اصلا"حسودیم نشد چون همین سیزده روز هم آیدا جیگرمون

رو خورد از بس گفت کجا بریم حوصلم رفت و...خوب ماهم تمام تلاشمون رو کردیم که

 به بچه ها حسابی خوش بگذره یه روز بردیمشون شهربازی یه روز پاتیناژ ویه روز هم

رفتیم بیرون شهر بقیه اش رو تو پارک های داخل شهرسرگرمشون کردیم .شبها هم

که بساط میوه وآجیل خونه همکارا ودوستان پهن بود وهرشب از ساعت 9تا12دورهم

 جمع میشدیم و چون آرمان تا قبل از سال تحویل آمپول داشت و روزی دوبار لباس

 تنش میکردم میبردیمش آمپول بزنه موقع رفتن به مهمونیها از لباس پوشیدن فرار

میکردوما آخرین نفری بودیم که به جمع ملحق میشدیم پامون میرسید اونجا بهونه

گیریهای آقا آرمان شروع میشد یه شب اسباب بازی میخاست یه شب با بچه ها

سازگاری نداشت ...وتا رفت که به مهمونی رفتن عادت کنه وبا بچه ساز گاری داشته

 باشه تعطیلات تموم شد.

روز سیزده هم که اینجا هوا خیلی سرد بود ترسیدم آرمان سرما بخوره منم دندون درد

داشتم بهونه ای شد تا تو خونه بمونیم البته چند تا از دوستان مصمم شدن که حتما

سیزده رو بدر کنن وخدا خیرشون بده آیدا راهم با خودشون بردن حسابی هم بهش

خوش گذشته بود یه سگ هم دنبالش میکنه و بچه ام حسابی میترسه.

آب وهوا الان تو این فصل واقعا"بی نظیره شعار غلامرضا اینه تا میتونین اینجا تنفس

کنید هوای پاک ولطیف وعاری از هر نوع آلودگی. البته زمستونای سخت وسردوبرفی

 اش هنوز یادم نرفته دمای زیر۲۴ درجه واقعا"استخونای آدم منجمد میشه

جای دیدنی خاصی نداره شاید بشه گفت طبیعت زیبا وبکرش از جاذبه های این کشور

 باشه مثلا" آلارچای یکی از مناظردیدنی وخاص در شمال بیشکک که قابل مقایسه با

 شمال ایران نیست .ایسیکول یکی دیگه از اماکن گردشگری هست که ما هنوز موفق

 نشدیم ازش دیدن کنیم.

واما بچه ها آیدا الان ۱۰سال ونیمه است یه دختر درسخون وعاقل وبالغ گاهی بهونه

گیر!کلاس چهارم دوستای زیادی داره واینجا را خیلی دوست داره.آرمان ۲وسال

 ونیم داره یه پسر بامزه وبانمک! شیطون ومسخره!بی نظم وبی انظباط!

گاهی بدخلق ونق نقو!بیزار از جنس مخالف!عشق ماشین!اوایل نگران دیر به

 حرف اومدنش بودم حالا هم که از جیش گرفتنش شده کابوس.

عزیزم باید برم فکر کنم آرمان یه خرابکاری کرده صداش نمیاد آروین وآنیتا را

ببوس منتظر ایمیلها ونظراتت هستم بای بای

در آغوش طبیعت