پسر نازم
سلام دوس جونا
مامی دوباره چمش منو دور دید و اومد مطلب گذاشت:
الهیی من قربون اون چمشات بشم الان مثل یه فرشته کوچولو خوابیدی
چقدر وقتی خوابی دلم برای چشمهای نازت و خنده هات تنگ میشه
نمیدونی چه قدر دوستت دارم خدارو شکر میکنم برای بودنت.
خیلی شیرین وبامزه شدی تمام تنهایی های منو پر کردی واقعا"
خدا را به خاطر وجود زیبا ت تو زندگی شاکرم
گلکم این روزا خیلی به من وابسته شدی همش تو خونه راه میری
میگی کجایی ؟اینقد این کلمه رابامزه وبی غلط میگی که گاهی یه جا
قایم میشم تا تو این کلمه را تکرار کنی ومن کلی برات
غش وضعف میرم فدات بشم الهیییدیروز موقعی که برات چیپس
درست میکردم دستمو سوزوندم وقتی دیدی گفتی وای خدا
همون جا گرفتمت بغل وبوس بارونت کردم بعد پای خودت که
زخم شده بود را نشون دادی ودوباره گفتی وای خدا کلی
برات ذوق کردم حالا دیگه تا منو ناراحت میبینی میای میگی
وای خدامنم کلی دلم وا میشه قربون ای خدا گفتنات بشم الهیی
شب تو رختخواب در حال تعریف کردن وقایع اتفاقیه هستی:
دیدی بابایی رفت؟دیدی نام نام خوردم؟دیدی بچه ها ؟دیدی آیدا دعوا؟
دیدی آشین اومد؟دیدی اپتادم؟دیدی پی پی کردم؟دیدی خوابیدم ؟
منم میگم: بله مامان دیدم حالا بگیر بخواب الهیی دورت بگردم
پسر نازم
ممنونم به خاطر اینکه هستی و اجاره میدهی بهت عشق بورزم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم