بدون عنوان
سلااااااااااام دوستای همیشه بهار
بهارتون مبارک
تعطیلات خوش گذشت
به ما که خیلی خوش گذشت
سرفه هفت سینگ (سفره هفت سین)انداختیم سبزه کاشتوندیم. تمتم (تخم مرغ)رنگ کردیم
تندتند رفتیم مهمونی
اما تو مهمونی اصلا پسر خوبی نبودم هرجا میرفتیم ماشین میخواستم وموقع اومدن گریه میکردم ومیخواستم اسباب بازی کش برم که مامان بابا مانع من میشدن
یه عالمه عیدی گرفتیم البته من پولهای عیدیم را با آیدا عبض(عوض) میکردم به این صورت که پنج هزاری وده هزاری وپنجاه هزاری را میدادم به آجی اونم از اون پول گشنگا(قشنگا) که من دوست داشتم(پنجاه تومنی)بهم میدادم یه همچین خواهری دارم من
در کل روزهای خوبی را گذروندیم اما شیرین تر ین روزها:
سوم فروردین که مامان یه کیک اسفناج پزید وبه جای کیک پسته غالب مهمونا کرد پیشنهاد میکنم اگه میخواین به دست ودلبازی معروف بشین حتما حتما این کیک خوشمزه وکم هزینه را درست کنید
پنجم فروردین ناهار مهمون پدر بودیم با دایی ها وخاله ها رفتیم پارک جنگلی و با آرش وسپهر کلی موتورسواری کردیم
هفتم فروردین با همه ی عموها وعمه ها رفتیم باغ ومامان که از دیوارگلی های اونجا خوشش اومده بود این عکس را از من ومعین وسهیل انداخت.
نهم ودهم فروردین باغ عمومجید دوست بابایی غرق در شکوفه ها
دوازدهم فروردین رفتیم میدان امام و ابس سواری
سیزده فروردین با فامیلای بابایی رفتیم سیزده بدر که با بارونی که موقع ناهار اومد سیزده بدرمون دربه در شد.
جهاردهم فروردین باغ وشکوفه ها وآش رشته
پانزده فروردین کوه وچشمه وطبیعت زیبا به همراه دوستای بابایی
هفده فروردین تولدبابایی گلم بود که مامان یه کیک خوشششمزه پزید وناهار زرشک پلو مخصوص
بابایی گلم خیلی دوستت دارم .
به این ترتیب تعطیلات را به پایان رسوندیم هرچند مسافرت نرفتیم ولی موندن در شهر هم خالی از لطف نبود.